بهترينها كتابها كدامها هستند؟ آنهايي كه
زندگيمان را به دو بخش تقسيم كردهاند؟ آنهايي كه تلقيمان را از ادبيات تغيير
دادهاند؟ آنهايي كه ما را به دوباره و دوباره خواندن تحريك كردهاند؟ آيا خاطرهي
كودكي و نوجواني كافيست؟ آيا بهترين كتابها همان بهترين ترجمهها هستند؟ با
واسطهي زبان چه كنيم؟ چگونه میتوانیم آنهایی را که بیواسطه خواندهایم با آنهایی
که با واسطه خواندهایم مقایسه کنیم؟
بحث پيچيدهايست. انتخاب بهترين فيلمها بهمراتب
کار آسانتری است. فيلمها در دسترساند و بيواسطهترند. خواندن يك كتاب قطور
خيلي وقتها تجربهاي يكباره است كه چند هفته و گاهي بيش از يك ماه زمان ميبرد.
خواندن دوبارهي يك كتاب محبوب هم گاهي دورخيز رواني فراواني نياز دارد. چهقدر ميتوان
به قضاوت پنج سال، ده سال، يا پانزده سال پيش اتكا كرد؟
برخي كتابها هست كه سالها پيش يك بار آنها
را خواندهايم و هنوز خاطرهي خوششان با ماست، ولي هرگز فرصت نميكنيم (گاهي جرات
نميكنيم) دوباره سراغشان برويم.
با این مقدمه شاید بشود کتابها را دستکم به این چند دسته تقسیم
کرد:
کتابهای محبوب کودکی
1.
بیگانهای در دهکده. مارک
تواین. ترجمهی نجف دریابندری.
بهنظرم این مهمترین کتاب کودکیام
است که آنها را بارها و بارها خواندم. متن اصلیاش را هم پیدا کردم و اولین متنی
بود که با ترجمهاش مقابله کردم و کلی چیز یاد گرفتم.
2.
شاهزاده و گدا. مارک
تواین. ترجمهی محمد قاضی.
این یکی
هنوز خاطرهی خوشاش باقیست، هرچند هرگز دوباره نخواندمش.
3.
داستان
پداگوژیگی. آنتون ماکارنکو. انتشارات پروگرس (نام مترجمش یادم نیست).
یک کتاب دو
جلدی پر از شخصیتهای جذاب و بسیار شیرین. سال اول راهنمایی بودم که آن را خواندم
و دیگر مجال دوباره خواندناش پیش نیامد.
4.
ماجراهای تنتن و میلو.
کتابهای تنتن را دوستی قرض
گرفتم و خواندم و پساش دادم. خاطرهاش بسیار شیرین است.
5.
امیرارسلان نامدار.
یک نسخهی خطی در زیرزمین خانهمان
داشتیم که ورقورق شد. قصدمان این بود که در مجله «هفت» یک پرونده دربارهاش تهیه
کنیم و به این مناسبت شاید دوباره سراغش میرفتم، که نشد. خاطرهاش زیباست.
بهترین رمانهای عمر (بدون
ترتیب)
1. خشم و هیاهو. ویلیام فاکنر. ترجمهی صالح حسینی.
2. تصویری از هنرمند در جوانی. جیمز جویس.
3. شیاطین. داستایفسکی. ترجمهی سروش حبیبی.
و ابله. داستایفسکی. ترجمهی سروش حبیبی.
4. رگتایم. دکتروف. ترجمهی نجف دریابندری.
5. صد سال تنهایی. گابریل گارسیا مارکز. ترجمهی بهمن فرزانه.
6. درهزارتو. آلن روبگرییه.
7. عاشق. مارگریت دوراس.
8. سیمای زنی در میان جمع. هاینریش بل. ترجمهی مرتضی کلانتریان.
و عقاید یک دلقک. هاینریش بل. ترجمهی شریف لنکرانی.
و بیلیارد در ساعت نهونیم. هاینریش بل. ترجمهی کیکاووس جهانداری.
9. ناتور دشت. سلینجر.
10. خداحافظ گری کوپر. رومن گاری. ترجمهی سروش حبیبی.
و زندگی در پیش رو. رومن گاری.
ترجمهی لیلی گلستان.
11. زندگی واقعی سباستین نایت.
ولادیمیر ناباکف.
12. خانم دالووی. ویرجینیا وولف.
13. غرور و تعصب. جین آستین.
14. دیوید کاپرفیلد. چارلز دیکنز.
ترجمهی مسعود رجبنیا.
15. قهرمان دوران. لرمانتف. ترجمهی
کریم کشاورز.
16. 1984. جرج اورول.
17. وقتی یتیم بودیم. ایشیگورو.
ترجمهی مژده دقیقی.
18. محاکمه. فرانتس کافکا. ترجمهی
علیاصغر حداد.
19. تام جونز. هنری فیلدینگ.
ترجمهی احمد کریمی حکاک.
20. وداع با اسلحه. ارنست همینگوی.
21. از چشم غربی. جوزف کنراد.
ترجمهی احمد میرعلایی.
22. مارتین ایدن. جک لندن. ترجمهی
محمدتقی فرامرزی.
23. بوف کور. صادق هدایت.
24. شازده احتجاب (و کریستین و
کید). هوشنگ گلشیری.
25. ناکجاآباد (و شاهکلید، و
شریک جرم، و سفر کسری). جعفر مدرس صادقی.
26. خروس. ابراهیم گلستان.
27. شب هول. هرمز شهدادی.
بقیه
رمانهایی که یک
بار (در سالهای دور) خواندهام و خاطرهشان باقیست.
- یک مرد.
اوریانا فالاچی. ترجمهی پیروز ملکی.
- خوشههای
خشم. جان اشتینبک. ترجمهی شاهرخ مسکوب/عبدالرحیم حمیدیان.
- پرواز
بر فراز آشیانه فاخته. کن کیسی. ترجمهی سعید باستانی.
- آخرین
وسوسهی مسیح. نیکوس کازانتزاکیس. ترجمهی صالح حسینی.
- شب طولانی
تیزدندان. خورخه کارهرا گومز. ترجمهی بیژن نیکبین.
- سووشون.
سیمین دانشور.
و طبعا کتابهای فراوانی که فعلا
از یاد رفته و شاید به این لیست اضافه کنم.
تبصره. کتابهایی که جلوشان نام
مترجم ندارد به زبان انگلیسی خواندهام.
داستان کوتاه
انتخاب بهترین داستانها از میان
این خیل گسترده خیلی سخت است و احتمال جاماندن برخی نمونههای مهم خیلی بیشتر
است. شاید بهتر باشد اول از بهترین نویسندههای داستان کوتاه شروع کنیم:
1. آنتون چخوف
چخوف در حوزه داستان کوتاه
جایگاهی استثنایی دارد، حتی بسیار فراتر از جایگاهش به عنوان نمایشنامهنویس. در
بهترینهای چخوف رازی هست که تحلیلش را دشوار و آموختن تکنیکش را در حد غیرممکن
جلوه میدهد. بهترینهای چخوف از دید من اینهاست:
بوسه، خانم و سگ ملوسش، دشمنان،
ساز روچیلد، راهب سیاهپوش، هملت مسکویی... [که همگی در کتاب «دشمنان» خانم دانشور
هست]
2. ارنست همینگوی
همینگوی را تا حد ممکن باید به
زبان اصلی خواند و خواندنش به انگلیسی اصلا سخت نیست. بهترینهایش از دید من اینهاست:
تپههایی شبیه فیلهای سفید،
آدمکشها، خانهی سرباز، جایی تمیز و خوشنور...
3. کاترین منسفیلد
نزدیکترین کسی که میتوان به راز
و رمز داستاننویسی چخوف سراغ گرفت، با چاشنی فرهنگ آنگلوساکسن. بهترینهایش:
آقای کبوتر و بانو، گاردنپارتی،
برگي از آلبوم...
4. د. اچ. لارنس
لارنس نثری شگفتانگیز دارد و
تقریبا همهی داستانهایش به لطف این نثر فوقالعادهاند. مثلا اینها:
دختر یک دلال اسب، شبح در باغ
رز...
5. جیمز جویس
آشنایی با داستانهای جویس با
ترجمهی «ایولین» شروع شد. هرچند شاهکارش طبعا «مردگان» است که هنوز ترجمهی خوبی
ازش نیست.
5. ویلیام فاکنر
داستان کوتاههای فاکنر به اندازهی
رمانهایش شگفتانگیزند. مثل:
آفتاب دم غروب
6. هاروکی موراکامی
یکی از بهترین نویسندگان معاصر
جهان. رازآمیزو غافلگیرکننده. نمونهها:
مرد یخی، میمون شیناگاوا، پس از
زلزله...
7. آلیس مونرو
مجموعهای که ترانه علیدوستی
ترجمه کرده برای شناخت نبوغ مونرو کافیست. کمتر مجموعهای چنین داستانهای همسطحی
دارد. سبک مونرو به لحاظ شیوهی گسترش داستان، و یافتن سوژه تقریبا غیرقابل تقلید
است.
8. صادق هدايت
«سه قطره خون» نهتنها بهترين
داستان كوتاه تمام دوران بلكه از بهترينها در ادبيات جهان است. «سگ ولگرد»، «داش
آكل» و «تاريكخانه» هم داستانهاي درخشاني هستند و هدايت از تجربهگراترين
نويسندگان داستان كوتاه در ايران.
9. ابراهيم گلستان
«مردي كه افتاد» و «لنگ» از قلههاي
داستان نويسي ايراناند، هرچند «عشق سالهاي سبز» و «ماهي و جفتش» بيشتر مشهورند.
10. هوشنگ گلشیری
«گرگ» بیشک یکی از بهترین داستانهاییست
که خواندهام. ولی باید به «معصوم»ها، «بختک» و «دخمهای برای سمور آبی» هم اشاره
کنم.
11. بهرام صادقی
مجموعهی «سنگر و قمقمههای خالی»
فوقالعاده است.
12. غلامحسین ساعدی
داستانهای «گدا» و «دو برادر» و
داستان بلند «آرامش در حضور دیگران»
13. مهشید امیرشاهی
داستانهای قبل از انقلابش بسیار
جذاباند ولی شاهکارش داستانیست به نام «صدای مرغ تنها» که در شماره 6 الفبا
درآمده.
14. گلی ترقی
شاید بتوان گفت همهی داستانهایش.
ولی برای من «جایی دیگر» و «درخت گلابی» جایگاه خاصی دارند.
تكداستانها
- داستاني از تئودور درايزر در
كتاب هفتهها دربارهي خيانت به نام «زاغ سياه» [كه داستانش به شكل عجيبي شبيه
«شايد وقتي ديگر» است و هرگز نفهميدم نام انگليسياش چيست و درنتيجه به متن
انگليسياش هم دسترسي پيدا نكردم]
- داستاني از كريسمن تيلور باز هم
در كتاب هفتهها به نام «گيرنده شناخته نشد» [بعدتر تينوش نظمجو هم آن را به صورت
كتابي لاغر منتشر كرد]
- داستاني از واهه كاچا در كتاب
هفتهها به نام «كاميلا».
- داستاني از يوكيو ميشيما كه
براي «هفت» ترجمه كردم به نام «فوارهها در باران». ميشيما نويسندهي بسيار پركاري
بوده و در ايران زياد شناخته شده نيست.
- «مادر» ناتاليا گينزبورگ.
- داستاني تقريبا غير قابل ترجمه
از ويرجينيا وولف به نام A Haunted House [خانهي
تسخيرشده].
- نوشتهاي از فروغ با نام
«سفرنامه ايتاليا» نمونهي درخشان تصويرسازي شاعريست كه ميتوانست داستاننويس هم
باشد.
كتابهاي غيرداستاني
دكتر علي شريعتي
شريعتي هم به لحاظ شور و حرارت در
نوشتن مجذوبم ميكرد، هم به لحاظ نثر و فرم در نوشتن. بهترين مثالها «كوير» و
«حج» است ولي حتي از «اسلامشناسي مشهد» و «انتظار مذهب اعتراض» هم ميشود
نثرپردازي و فرم ياد گرفت.
آذر نفيسي
مقالههايش در «مفيد»، «نقد آگاه»
و شمارههاي اول «كلك» شگفتانگيزند. همچنين سخنراني فوقالعادهاش درباره «بوف
كور» در بنياد فارابي در اواخر دهه شصت و دربارهي «مردگان» در دانشكده
سينماتئاتر.
دانلد ريچي
ترجمهي كتاب «فيلمهاي آكيرا
كوروساوا» [همراه با حميدرضا منتظري] برايم يك كلاس درس بود. بهنظرم خيلي چيزها
از او ياد گرفتم، از جمله تكنيك نوشتن.
ديويد بوردول
او نقطه مقابل ريچيست. زبان را
در حد اطلاعاترساني تقليل ميدهد و ميگذارد ايدهها توجه را جلب كند. كتابهايش
در دهه هشتاد و اوايل نود شگفتانگيز بود. بهخصوص «هنر فيلم». همچنين مقالهاي كه
دربارهي مرگ برگمان نوشت.
پيتر وولن
مقالاتش در دهه نود واقعا
استثناييست. در اوج پختگي و بداعت.
سوزان سانتاگ
هر چیزی که ازش خواندم فوقالعاده
بوده. ولی تاثیرگذارترین مقالهاش «علیه تفسیر» است.
كتاب «سينما به روايت هيچكاك»
ترجمهي دوايي كاملا به موقع
درآمد و كمك كرد كه هيچكاك برايم بهشدت جدي شود.
كتاب «فن تدوين فيلم» نوشتهی کارل رایتس و گوین میلار ترجمهی وازریک درساهاکیان
كتاب «اينگمار برگمن كارگرداني ميكند»
نوشته جان سايمون [كه به انگليسي خواندم.]
كتاب «شكستن حفاظ شيشهاي»
كريستين تامپسون
مقالهاي از بابك احمدي به نام
«سرما» درباره تاركوفسكي و مقالاتي از صفي يزدانيان [كه اغلب در «ترجمهي تنهايي»
چاپ شد] و مقالاتي از نغمه ثميني [كه در «در حضور ديگران» چاپ شد] و نقدهايي از
كيومرث وجداني در دهه چهل و مقالاتي از آيدين آغداشلو [اغلب در مجله «فيلم»] و
مقالاتي از كامبيز كاهه. مقالهاي از هوشنگ گلمكاني به نام «اين چي بود همولايتي»
و مطلبي از خسرو دهقان [كه اصلا ديد سينمايياش را دوست نداشتم] به نام «آقامرتضي
يك كنترلچي ساده نيست»، مقالهي حبيبه جعفريان در شماره 24 نوروز امسال درباره
ليلا حاتمي...
و مقالهای به نام «هفت تفکر
دربارهی تارکوفسکی» نوشتهی هارلن کندی در «فیلم»...
و مقالهای از برنیس رنو دربارهی
هال هارتلی که برای «فیلم» ترجمه کردم...
و نوشتهاي از رولان بارت دربارهي
چهرهي گاربو...
و مقالاتي از حميدرضا صدر [مثلا
دربارهي شزم در «هفت» يا دربارهي علي پروين در «تماشاگران» به عنوان مشت نمونهي
خروار]، و مقالاتي از ايرج كريمي...
و مقالاتي از جاناتان رزنبام
[گرچه وقتي منفي مينويسد اغلب لحنش توهينآميز ميشود]...
و مقالهاي از كنت جونز دربارهي
«دنياي نو»...
و مقالهي درخشان جويس كارول اوتس
دربارهي «شياطين»...