Monday, April 28, 2008

ستاره‌ها چه می‌گویند

(به بهانه جدول ستاره‌ها)


معيارها:

***** شاهكار/ **** عالي/*** خوب /** متوسط / * ضعيف /0 بي‌ارزش

بگذاريد ببينيم اين ستاره‌ها عملاً يعني چه:
O          يعني فيلم را تا به آخر نديده‌ام. علاقه‌اي به ادامه دادن نداشته‌ام يا به عبارتي از آن قطع اميد كرده‌ام. بسياري از فيلم‌هاي استيون اسپيلبرگ (از اواسط دهۀ هشتاد به بعد)، برخي فيلم‌هاي ديويد فينچر (قابل توجه منتقدان پوپوليست وطني)، و فيلمي از مثلاً محرم زينال‌زاده از اين نظر در اين دسته قرار مي‌گيرند كه نيمه‌كاره رها مي‌شوند (و اين هيچ ربطي به  تکنیک‌شان ندارد). در جشنوارۀ امسال ديوار (طالبي)، آواز گنجشك‌ها (مجيدي) و هم‌خانه (فريد) و در جشنوارۀ پارسال روز سوم (لطيفي) و هر طور كه بخواهي (كنت برانا) نيمه‌كاره رها شدند.
۱/۲       يعني فيلم را تا به آخر ديده‌ام ولي وقتي تمام شده، حسم اين بوده كه كاش نيمه‌كاره رهايش مي‌كردم. يعني احساسم اين است كه وقتم هدر رفته. در جشنوارۀ امسال خواب زمستاني (شايقي) و در  جشنوارۀ سه سال پيش ستاره‌ها (جيراني) اين‌گونه بودند.
*      يعني فيلم ضعف‌هاي آشكاري دارد. دوئل (درويش) همچنان‌ كه خيلي‌ها اشاره كرده‌اند به‌لحاظ روايي معيوب است، بي‌مقدمه انفجارهايش را همان اول خرج مي‌كند و از نيمه به بعد تازه يادش مي‌افتد كه شخصيت‌ها را معرفي كند! به‌آهستگي (ميري) فاقد تاكيد دراماتيك است و بي‌رمق و مغشوش ادامه مي‌يابد. شب‌هاي بلوبري من (كارواي) شبيه كاريكاتوري از فيلم‌هاي پيشينِ كارگردانش است.
۱/۲ *  يعني فيلم مي‌توانسته قابل قبول باشد ولي نيست. دايره زنگي (بخت‌آور) چنين فيلمي‌ست. سخيف نيست، آشكارا با ديگر فيلم‌هاي پرفروش اكران تفاوت دارد. ولي نه به اندازۀ كافي.
**   فيلمي متوسط. نه ضعف آشكاري دارد، نه برجستگيِ آشكاري. (كارگران مشغول كارند حقيقي) شايد هم ضعف‌هايش با برجستگي‌هايش متعادل است (خون‌بازي بني‌اعتماد). بسياري از فيلم‌هاي مهجور سينماي كلاسيك آمريكا در دهۀ چهل و پنجاه اين‌گونه‌اند.
۱/۲** فيلمي بدون ايراد و با يك ويژگي برجسته. ويژگي برجستۀ شعبده‌باز (برگر) براي من موسيقي فيليپ گلس بود و ويژگي برجستۀ شهر زيبا (فرهادي)، بازي ترانه عليدوستي.
***   يك فيلم استاندارد. همه‌چيز سر جاي خودش است. به جدول‌هاي سال‌هاي گذشته نگاه  كردم و ديدم به ناف (شيرواني)، رسم عاشق‌كشي (معصومي)، آبادان (حقيقي)، مهمان مامان (مهرجويي) و بوتيك (نعمت‌اله) سه ستاره داده‌ام. اگر الان بخواهم ستاره بدهم لابد سهم بوتيك بيش‌تر و رسم عاشق‌كشي كم‌تر است.
۱/۲***  فيلمي فراتر از خوب. مي‌شود آن را بيش از يك بار ديد. تنها دو بار زندگي مي‌كنيم  (بهزادي) را در جشنوارۀ امسال دو بار ديدم و هيچ افت نكرد. چنين فيلمي بايد ظرايفي داشته باشد كه بار دوم ديده شود. فيلم‌سازان بزرگ، در كنار شاهكارهاشان معمولا چندين فيلم اين‌چنيني در كارنامه‌شان دارند. شايد مرد عوضي، رواني و خانم ناپديد مي‌شود (هيچكاك) در اين رده باشند.
****     يك اتفاق. فيلمي نفس‌گير با ويژگي‌هاي برجستۀ زيبايي‌شناختي. تبعيد (زوياگينتسف)،   پارانوئيد پارك (ون‌سنت)، و الكساندرا (سوكوروف) بي‌آن‌كه شبيه هم باشند همه در اين رده‌اند. در ميان آثار هيچكاك، شمال از شمال غربي، پرندگان و ربكا چنين فيلم‌هايي هستند. كوايدان (كوباياشي) و سانجورو و يوجيمبو و بلندي و پستي همگي در اين رده‌اند. در سينماي ايران اين ارزش‌گذاري معمولا يعني جايگاهي برجسته و نسبتاً تاريخي. مثل چهارشنبه‌سوري (فرهادي) يا طعم گيلاس (كيارستمي)
۱/۲****  شاهكاري كه هنوز آزمايش زمان را از سر نگذرانده. چهار ماه و سه هفته و دو روز (مونگيو) چنين فيلمي‌ست. يا بيست انگشت (مانيا اكبري). از ميان آثار هيچكاك بدنام و از ميان آثار كوروساوا سرير خون در اين رده‌اند.
*****  يك شاهكار به تمام معنا. خشت و آينه (گلستان)، دونده (نادري) و خانۀ دوست كجاست؟ (كيارستمي) چنين جايگاهي دارند. همين‌طور همشهري كين (ولز)، داستان توكيو (ازو)، پنجره عقبي (هيچكاك) و هفت سامورايي (كوروساوا)، و در سينماي معاصر مرد مرده (جارموش).



فراموش نكنيد كه همۀ اين‌ها بازي‌ست. آن را بيش از حدي كه هست جدي نگيريد.